اشعار احمدیزدانی

اشعار ذخیره و بازنگری نشده احمد یزدانی

آبروی قلم

يكشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۱۵ ب.ظ

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

تقدیم به آستانِ ملکوتی حضرت اسماعیل ابن موسی ابن جعفر علیه السّلام

که در فیروزکوه ودر کنار رودخانه ی  واشی و زیر کوه فیروزکوه میدرخشد و مامن و ملجاء 

شیفتگان و شیعیان میباشد

 

حضرتِ پاک و شریف ،ای گُلِ ما، اسماعیل(ع)

آبروی قلم و دسـتِ شفــــا، اسمــاعیل(ع)

صخره در بندِ تو ،کوه خدمتِ تو، اسماعیل(ع)

تکیه کرد هرکه به تو خاست زِنو، اسماعیل(ع)

همه رندان شده با مهر   کمــــربسته ی تو 

عـــاشقــــاننـد پناهنــده و وابسته ی تو 

هـرخـــرابی که به تو رو بِکُنــد آباد اسـت

شُــــده زندانیِ خـود ، هرکه زِ تو آزاد است

قـــرن هـا آمـدو هستی ،تو و خاک قدمـت

ریـزه خــــوارانِ تو دیـدند عــطا و کرمت

خـادمیـن تـو ز ادوار کهــن تــا امــــروز

همگـی معتقـــدِ معجــزه هــا از سرِ سـوز

زائرانند همــه کَفتـَــــرِ جَلـدِ حـرمــــت

باز درهایِ بهشت اسـت به مُهـــرو قلمــت

بــا بـرادر و پــدر کـــرده تحمّـــل دوران

پدری پاک تر از گُل ،همـــه عمــرش زندان

هــرکه بـر آلِ پیمبـــر ستـم و ظلــم نمود

رفت در قعـرِ جهنّـم و در آن ظلـم غنــــود

بـس گلِ نازو لطیفی که در این بستـان است

تا به خاکِ قدمت کرد طواف از خــود رســت

گـرچه از مـرقدتان تا به خـراسان دور است

عطـــر گل با همـه ی فاصله ها مقدور است

هـرکه قصدش عتبات است و حریمِ محبـوب

حَــرَمِ توست سرآغازو سـرانجام ،چه خوب

زائــرانی کــه بــه پــابـوسِ برادر رفتنـد

بوده چـاووشی اشان از حــرمت ، سرمستند

نورِ درگــــاهِ شمـا بر دل و جـانِ آنهـاست

هــریکی پرچمی از کـاخ و بزرگیّ شمـاست

هســــت از گنبــدتان بارقـه ی شعر وزان

گـل و گلدستــه ی ایوانِ شمـا مهـــروزان

هـرچه یَاس است به یک دیدنتان برباد است

از گلِ مهـــرِ شمــا خــاطره ها دریاد است

گفتـه شـد از پـدران با پسـران تا امـــروز

هــــرکسی بست دخیلی به شما از سر سوز

دسـت خالی نه که با دستِ پراز یاری رفــت

مشکلــش حــل شدو با بارِ سبکباری رفـت

صبحگاهان که به رودِ تو طــراوت جاریسـت

چاره ی درد فقـط یک نگــه از تو ، کافیست

بـرکـــتِ داده ی از سویِ خـدا بر شهــری

تو همـان کــوهِ بلنـدی که زِ پستی قهــری

هـرکه دستـش به تو و دامـــن تو آویـــزد

هـرچه خیــراست زِ دست تو به پایش ریـزد

آمدی، شد دگـر از عـرش به مـا آمــدو شـد

از همین رو همـــه ی شرّو بلا از مـا شـــد

هــرکه آویخت به کُنــجِ درو دیــوارِ شمــا

دید از بخشــشِ دستـانِ شما ،معجزه هــا

طـوطیـا خـاکِ رهِ توست که بر دیده کشیـم

انتـــظارِ فرج از حضرتِ نادیده کشیـــــم

از شمیـمِ خوشِ پیمانه ی مهــدی مستیــم

منتظـر بر نگهــی از طـــرفِ او هستیــــم.

 احمدیزدانی(کوتوال)

  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اشعار احمدیزدانی

در این وبلاگ اشعار گاهاً خام و بازنگری نشده که ممکن است دارای عیوبی هم باشند از شاعر معاصر احمدیزدانی با تخلّص کوتوال در دسترس علاقمندان شعرو ادب فارسی قرار دارد

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی