شد زنده از نو خاطرات خوب بهمن
نور آمد از مغرب و مشرق گشت روشن
آمد چکاوک سوی لانه ،عشق آورد
خورشید آمد سرفرازانه به میهن
یادش بخیر ایّام خوب همدلی ها
باهم ، فراهم بودن گفتن ، شنفتن
آن سالها ملّت یکی شد ،دست واحد
تا ریشه کن گردید ذلّت از تو و من
بر گل نشسته آن زمستان بوته زاران
دست دعا از مادران پاکدامن
شد واژگون بتخانه ها با دست ملّت
رفتند بدخواهان در آغوشی معیّن
وابستگی درد است از لطف شهیدان
شد گور سردش مدفن امیال دشمن
دشمن به خوابش باز میبیند تفوّق
در وقت لازم هر جوانی یک تهمتن
در مهربانی و سخاوت بینظیر است
فرزند این ملّت که در عزم است آهن
اینجاست ایران سرزمین شیرمردان
از بانوان است این بزرگیها به دامن
ایرانی و خفّت؟ ندارد یاد تاریخ
دور است از ما ذلّتِ هرروز مُردن
امــروز روزِ بیســت و دوّم بــود از بهمـــن
روزی که کشور بیمه شد، آســود از دشمـــن
باران و برف امروز غوغـــا کـــرد در اینجــا
دنیـــا بزرگی هـا تمـاشـا کــرد در اینجـــا
از مــــردو زن، پیر و جـــوان بودند پای کار
عشّــــاق بالیـــدنــد از زیبـــایی دلــدار
گــل داد بارِ سیّ و شیشم بوستـــانِ مــــا
حیران شدند عالم، خصــوصاً دشمنـانِ مـــا
از سرخیِ خونِ شهیـدان لاله گـون میهـــن
برگشت بر دشمــن تمامِ مـکـرِ اهــریمــن
توفنــده تنــدر بود در هـــر کــوچه و بازار
شد دشمنِ ملّـت کلافـــه باز چـون هــر بار
در روزِ یوم الله همــه از عشــق خنــدیدیم
معشــوق مــا اسلام بود و عشــق ورزیدیم
جمعی همه عـــاشق همـه دلـداده، از مستان
دل را نثــــارِ عشقِ خـود کــردیم ما، ایران