اشعار احمدیزدانی

اشعار ذخیره و بازنگری نشده احمد یزدانی

مسیری پر خطر

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۵۲ ق.ظ

بهترین اوقات عمرم رفت در غفلت هدر

خرج شد از من جوانی در مسیری پر خطر

زیر پایم کوهی از آهن، دویدم روزو شب

هرچه پیدا کرده ام خوردند مشتی بدگوهر

من ندیدم یک محبت خالی از رنگ و ریا

هرچه دیدم مثل کابوسی پراز خوف و خطر

بوده اطرافم پر از گرگان، به ظاهر آدمی

چون مگس ها گرد شیرینی، به جانم حمله ور

هرچه خواندم از بزرگان یا شنیدم در جهان

بود یک گوشم چو در، دروازه آن گوش دگر

تاکه روحم از گرفتاری به قرآن سرکشید

سرزدن از من و تحویلم گرفت او  بیشتر

روزگارم را عوض کردو دلم شد غرق نور

بارالها شکر می گویم تورا ، ای تاج سر

بنده ای از بندگانت هستم و اکنون خوشم

اینکه راهم را نشان دادی خدا با یک نظر

در رهت محکم بکوبم پای خود را بر زمین

تا روم از آن مسیری که تو باشی راهور

چون که قرآن را نمودی معجز ختم رسول

شک ندارم هست تنها راه حل و دفع شر


  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اشعار احمدیزدانی

در این وبلاگ اشعار گاهاً خام و بازنگری نشده که ممکن است دارای عیوبی هم باشند از شاعر معاصر احمدیزدانی با تخلّص کوتوال در دسترس علاقمندان شعرو ادب فارسی قرار دارد

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی