اشعار احمدیزدانی

اشعار ذخیره و بازنگری نشده احمد یزدانی

اورانیوم

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ب.ظ

کشورم چون جواهرِ دنیا


وخدا هست حامیش همه جا

 

خارو گل در کنارِ همدیگر


غمگساران و یارِ همدیگر

 

مهربانی تمامِ زیرو بمش


بخشش و مهرو لطف پیچ و خمش

 

همه با هم رحیم و بخشنده


با گدایان رفیق ، دارنده

 

آبِ جویَش چو می گوارا هست


بوستانهاش بِکرو زیبا هست

 

جشن وقتی شود، همه دلشاد


قلبِ پیرو جوان ازآن آباد

 

دشمنی بود در کمینِ صفا


منتظر تا به هم زند ما را

 

انتظارش به سر رسید آخر


نفرتش بر ثمر رسید آخر

 

شده پیدا گروه نادانان


دشمن از بودشان شده شادان

 

روزو شب بوده در پی نقشه


وقتشان صرف در طیِ نقشه

 

 دائمآً با بهانه در لب ها


شده جمع در تمامیِ شب ها

 

توطئه پشت توطئه آنها


مینمودند شهرو ده ، هرجا

 

کرده بسیار کارهای سیاه


بوده اعمالشان ریا و گناه

 

غیبت از این و آن چه آسان بود


زشتکاری چه مفت و ارزان بود

 

برده بر دشمنانِ ما اخبار


فاش کرده برایشان اسرار

 

دشمنانِ حقیرِ بیرونی


مدّعی ،مثل دشمن خونی

 

با رفیقانِ خود شدند یکی


دشمنی هایشان همه الکی

 

سازمانی که بود بینِ ملل


گشت خود عاملی برای خلل

 

بی وفا بی تعهّدو رسوا


بوده برنامه ها از آمریکا

 

هر بهانه که میشد از آنها


رشد میداد خالق اینجا را

 

هرچه کاویده جستجو کردند


غیرِ پیمان نبوده بو کردند

 

دسته جمعی شدند با هم تا


کرده کم رویِ ملّتِ ما را

 

ورشکستندو وضعشان درهم


شده مستاصل از غلط ها هم

 

ما چو کوهی به جای خود ماندیم


بذر رشدو ترقّی افشاندیم

 

رهبر نازنین ما کوشید


چشمۀ نورشان به ما جوشید

 

علم ساطع شدو پراکنده


شیعه از علمشان شده زنده

 

عطر گل بودو خوبی و تقوا


شادمانی و مهرو شورو نوا

 

جمعیّت بودودستِ حق همراه


بود او یاور و کمک در راه

 

هرچه آنها بدی به ما کردند


آبرو را زِ خود هوا کردند

 

خلق چون دید دشمنان بزرگ


کرد تدبیر و خود نموده سترگ

 

راه دانش و علم را رفتند


تکیه بر دانش خودی کردند

 

بر شکاف اتم کمر بستند


عهدو پیمان نفر نفر بستند

 

کار کردندو روز و شب پیکار


تا خرد کرد چشمِ دل بیدار

 

تربیت شد جوان دانشمند


یک جوان نه ،هزار هزار هم بند

 

تا که آخر غنی شد از آنها


قطعه های اورانیوم اینجا

 

مات ماندندو باورش هرگز


مقصد ما و آخرش هرگز

 

توطئه هست پشت یکدیگر


این شود حل شروع یکی دیگر

 

من یقین دارم عاقبت آنها


دامشان میفتد به دست و به پا

 

ذرّه ذرّه نشانه اش پیدا


کرد لطفِ خدایشان رسوا

 

خودشان در میان یکدیگر


بوده درگیرِ کارهایِ دگر

 

آن عموسام لعنتی همه جا


بس دخالت نموده و بیجا

 

هست او عاملِ نفاق و خطا


جنگ ها از وجود او برپا

 

چارسویِ زمین زِ او سوزد


آتشش عالمی برافروزد

 

حال با لطفِ خالق یکتا


نوبت مرگ او رسد حالا

 

نودو نه خرابِ خراب


یک زِ آنها سوارِ اسب و شراب

 

آتشی هست زیرِ خاکستر


دیر یا زود رفته در بستر

 

مطمئنّم که خالقِ یکتا


میرساند کمک به مردمِ ما

 

دستِ او رو شود به دنیا هم


روسیاه مانده پست و تنها هم

 

ماکه از دین و حق سخنگوئیم


از بدی بد وَ زشت میگوئیم

 

گرکه باهم وَ زورِ هم باشیم


متّحد بوده جورِ هم باشیم

 

مثلِ نهضت و وقتِ جنگ و جدال


ظاهراً بود بردن امرِ محال

 

بارِ دیگر برنده و شادیم


دستِ مردی اگر به هم دادیم.


احمدیزدانی

 

 

 



منبع: http://kootevall.blog.ir//rss/

  • احمد یزدانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
اشعار احمدیزدانی

در این وبلاگ اشعار گاهاً خام و بازنگری نشده که ممکن است دارای عیوبی هم باشند از شاعر معاصر احمدیزدانی با تخلّص کوتوال در دسترس علاقمندان شعرو ادب فارسی قرار دارد

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی