روح وابسته به افیون و مواد

روح وابسته به افیون و مواد
بوده غمگین و مداوم ناشاد
رنج چندروزه ی ترک است شیرین
هرکه واکرد گره را شد شاد .

تیشه ی فرهاد را برداشتی

تیشه ی فرهاد را برداشتی
عشق شیرین در دل خود کاشتی
کوه کندن را تو راحت کرده ای
پرچمت بر بیستون افراشتی .

#شیرین_و_فرهاد

به کوی عشق می لولم

به کوی عشق می لولم
خیال توست منظورم
شب و روزم تو هستی تو
توئی علّت و معلولم .

مصرف قرص و مواد ویرانگر

مصرف قرص و مواد ویرانگر
سبب مرگ و از آن هم بدتر
گر کسی راه نجاتی خواهد
ترک سیگار بود یک معبر
چون که سیگار شود ترک از او
میشود فتح ز شیطان سنگر
این کلید است برای آن دژ
امتحان کن و بچشمت بنگر .

#سیگار #روانگردان

چون که وابسته شدی تو به مواد

چون که وابسته شدی تو به مواد
کسب و کار تو اگر گشت کساد
ترک سیگار تو را داده نجات
گرکنی ترک شود روحت شاد
بیقراری تو میگردد کم
رفته مورمور وجودت برباد
با کمی عزّت نفس و غیرت
میشوی راحت و از غم آزاد
بشنو از آدم سیلی خورده
بوده سیگار و مواد یک جلّاد .

#سیگارجلاد #سیگار #جلاد # غیرت

اعتیادات مضر است یک دام

اعتیادات مضر است یک دام
میشود قلّه ز مکرش ناکام
ترک سیگار کلیدی قاطع
چون شود ترک روا گردد کام .

#کلید #سیگار #مضر

اعتیاد است اگر همچون شر

اعتیاد است اگر همچون شر
ترک سیگار به مرگش معبر
هرکس آغاز کند راهش را
مقصد است منتظرش در آخر .

خالقم لطف بینهایت کرد

خالقم لطف بی نهایت کرد
یک فرشته بمن عنایت کرد
حافظ مال و جان من شد او
کوچکی خدمتش لیاقت کرد
مادر بی نظیر فرزندان
تربیّت را در اوج و غایت کرد
کرده با جان خود بمن خدمت
بهر آسایش من همّت کرد
داده از خود نشان بزرگی را
هرچه کرد او ز روی حکمت کرد
هر کژی کردم او درشتی کرد
خانه ام را فضای عزّت کرد
با تصادف شکستم از پایم
حال و روز مرا رعایت کرد
تا زمان سلامتم ایشان
با محبّت ز من حمایت کرد
همسری را به انتهایش برد
حقّ من را ز خود خجالت کرد .

هرکه بنویسد وقایع کاتب است

هرکه بنویسد وقایع کاتب است
مال بنجل بیخ ریش صاحب است
این خرابی ها همه از متن ماست
رُفت و روب خانه کاری واجب است .

کاش صادر میشدند بی عرضگان

کاش صادر میشدند بیعرضگان
تا که راحت میشدیم از دستشان
کاش ایمن بوده باشند از دیپورت
تا که برگشتن نبوده در میان .

حالم گرفته غروبی پر از غمم

حالم گرفته ، غروبی پر از غمم
بیگانه با حقیقت حاکم بر عالمم
دلخور ز وعده های خرابم ز مدّعی
شرمنده ام که بگویم من آدمم
در  روزگار ستمکاری از بشر
بهتر که گفته بدنیا که من خَرَم .