اشعار احمدیزدانی

اشعار ذخیره و بازنگری نشده احمد یزدانی

شب جمعه

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۴۵ ق.ظ

یک شب جمعه ی دگر باشد

رفتگان را به ما نظر باشد

هرکه باشی ، تو را سرانجامت

خاک گورت به زیر سر باشد

خواندن فاتحه و قرآنی

بهترین لطف یک نفر باشد

رزق خود را فرستد از قبلش

آنکه را حاصلی به بر باشد

رفتنی ، هرکه آمد اینجا چون ،

می رود هرکه رهگذر باشد.

مردم منم

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۸ ق.ظ

مَردم منم ، اسباب هیاهو شده ام

هرجا که نیاز بوده من رو شده ام

برجام دوپهلوی سیاست مردان

وقت ظلمات نیمه شب رو شده ام

.

کانون تمام گفتگوهای جهان

بازیچه شهر آرزوهای جهان

سربسته تر از پیام سرّی در جنگ

پیچیده چنان بگو مگو های جهان .

پیام سرّی در جنگ

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۶ ق.ظ

کانون تمام گفتگوها شده ایم

بازیچه شهر آرزوها شده ایم

سربسته تر از پیام سرّی در جنگ ،

پیچیده چنان بگو مگو ها شده ایم .

جادوگری؟

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۴ ق.ظ

آمدی با حربه ی افسونگری

کرده ای غارت مرا با دلبری

وعده دادی کوچه باغ  روشنی

روشنائی تیره شد ، جادوگری؟

                       

شیطان

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۱ ق.ظ

شیطان چو حرف بی عملان ورشکسته است

درگیرتر ز گرگ گرفتار و خسته است

از بس زبان بریز و مزوّر و ناکس است

چون خواهشی به کُنج کنایه نشسته است

یا حضرت صاحب الزّمان ادرکنی

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۳۰ ق.ظ

در همهمه های شهر جز یاد شما

راحت نکند فشار روز افزون را

یا حضرت صاحب الزّمان ادرکنی

یک جمعه و یک پنجره و رویاها .

@ahmadyazdany

عشق مردم

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۲۸ ق.ظ

نیست مهر مردمان را انتها

مثل یک دریای موّاج از صفا

کوچه ها غرق وفا و راستی

بوده گلدانی پر از گل خانه ها .

مردم

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۸، ۱۰:۲۷ ق.ظ

دل داده ی مردمم و از آن شادم

در سینه ی خود از عشقشان آبادم

جز مهر و محبّت خلایق عشقی

ارزانی من نکرده است استادم

عطر قدیر آمده عید امامت رسید

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۴ ق.ظ

عطرغدیرآمده، عید امامت بُوَد

عرض ادب برولی ،غرق فتاوا غدیر

شیعه زجان شادمان روز ولایت عزیز

شاخه طوبا غدیر،مبدأ و مأوا غدیر

خصلت والای حق بخشش بی منّت است

داده به دنیا نشان،روح عطایا غدیر

هست یقین ریشۀمحض به تصمیم حق

آورد اقرار را ،همره احصا غدیر

اصل و اساس خردازسرِاحسان وخیر

مانده به ما ازغدیر،مامن جان‌ها  غدیر

حق همه ازحق بود،نیکی مطلق بود

مظهر حق مرتضی، عرصه ایفا غدیر

حضرت مولای ما،در پی فرصت نبود

امر شد از ذات حق،امر ز بالا غدیر

زاویه زد نفس در  عرصه گه مصلحت

تا که پذیرفته شد منطق والا غدیر .

برای دیدن روی تو ای یار

سه شنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ۱۲:۲۲ ق.ظ

برای دیدن روی تو ای یار

به غربت سالها بودم گرفتار

ندیدم روی ماه نازنینت

ندیدم رنگ آرامش به یک بار

شب و روزم عجین با میگساری

و لایعقل بفکرت بوده هربار

اسیر روزگاران بوده از تو

نبود م راحتی در خواب و بیدار

شد هر تاری ز گیسویت برایم

طنابی که کشاندم تا سرِ دار

در آن غوغای عقل و عشق، آخر

حقیقت روبرویم شد پدیدار

رسیدم من به عشق خود سرانجام

شدم عاشق به روی عشق این بار

اشعار احمدیزدانی

در این وبلاگ اشعار گاهاً خام و بازنگری نشده که ممکن است دارای عیوبی هم باشند از شاعر معاصر احمدیزدانی با تخلّص کوتوال در دسترس علاقمندان شعرو ادب فارسی قرار دارد

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی