اشعار احمدیزدانی

اشعار ذخیره و بازنگری نشده احمد یزدانی

زلزله

چهارشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۲۶ ب.ظ

زلزله ، مست غروری تو و بی درمانی

خوره ی روح و روانی ،گُسل تهرانی

غدّه ای دائمی هستی وَ حکایت داری

زخمِ بدخیم و تکاننده ی جرّاحانی

مایه ی رنجش و رنجاندن پیرامونی

وقتِ آرامش خودهم سبب طوفانی

مثل چنگیزی و ویرانی عالم کارت

اوج رسوائی و بدنام و بلای جانی

بسته ای دست نرون هم نفس ضحّاکی

گریه ی عاقل و خندیدن نادانانی

بارِ کج هستی و هرگز نرسی تا مقصد

جاده ای صعبی و مثل شب گورستانی

آتشی در خودِ خویشت که بسوزی دائم

لرزشت کرده هویدا که چه بی بنیانی.

#احمد_یزدانی

خون شهید

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۵ ب.ظ

رستم زمین نهاد کله زیر پایتان

میهن گریست مداوم و بی امان

دادید جان و جهان را برای دین

شد بارور درخت وطن در قفایتان

بر خوان خالقتان میهمانی است

هستید عزیز به نزد خدایتان

خون شهید بیمه گر مرز و بوم ماست

دارد ضمانت یزدان بقایتان

دریا شود مرکّب و جنگل اگر قلم

کم باشد از برای نوشتن برایتان . 

.

یا حسین ابن علی ع

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۴ ب.ظ

یا حسین ابن علی ، دلبستگانت آمدند

یا حسین ابن علی، وابستگانت آمدند

از تمامی جهان بر سر زنان، سینه زنان؛

عاشقانت ، پاکبازان ،اخترانت آمدند

گوئیا شصت ویک هجری رسید از گرد راه

گفتی هل من ناصر آقا شیعیانت آمدند

عشق تو در خونشان مثل هوای زندگیست

تو ندا دادی و از دردی کشانت آمدند

تو تمام هستی ما مستی ما یا حسین

خنده کن سالارما ، گریه کنانت آمدند

چشم دنیا خیره شد بر زائرانت یا حسین

گوئیا از برکه ها نیلوفرانت آمدند

تو امام ما و ارباب تمام کائنات

حاکم دلها شمائی ، نوکرانت آمدند

نینوا غرق عزا غرق غم جانکاه تو

دید با چشمان خود کرّوبیانت آمدند

گفت یزدانی به راه شیری غشاق تو

یک ستاره از دل صد کهکشانت آمدند .

.

افیون

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۳ ب.ظ

شد بجان جامعه افیون بلا

مثل قاتل می کند آدمکشی

می‌دهد در ابتدا شادی ، سپس

می برد انسان بسوی خودکشی

یک دو روزی در ورای ابر ها

بعد از آن بر تو رساند ناخوشی

حاصلش با باطن تلخش یکی است

تلخ کامی را به آغوشت کشی

هرچه غرقش میشوی آلوده تر

میشوی تسلیم او بی سرکشی

باورش سخت است باور کن شما

راهها چون بسته شد خود می کشی

گوشه چشمی بفرما

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۲ ب.ظ

خدایا گوشه ی چشمی بفرما

که هر رنجی شود رحمت به لطفت

بکن شادی برایم غُصّه ها را

شود ناراحتی راحت ز لطفت

بکن تاریکیم را نور خالق

بده پایان شب فرقت به لطفت

بکن زشتی به زیبائی مبدّل

گرفتاری مده شدّت به لطفت

شود هر قهر از من مهربانی

بده آرامش و عزّت به لطفت

بکن امکان پذیر هر کار سختم

بکن ترسم تو امنیّت به لطفت

خداوندا تو تنها تکیه گاهی

بکن ضعف مرا قدرت به لطفت

تمام لحظه هایم را پر از عشق

بده در بندگی همّت به لطفت .

.

بگذر و از خانه قلبم برو

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۳۱ ب.ظ

بگذر و از خانه قلبم برو

زلزله ام ، درد و پریشانیم

گفته و هرگز نشنیدی چرا؟

باعث بدبختی و ویرانیم

حادثه ام ، منتظر واقعم

دور شو من عنصر بحرانیم

دامن هرکس که بگیرد پَرَم

شعله ی سرکش و پشیمانیم

راه خودت را بکش و دور شو 

ابر سیاه شب ظلمانیم  .

.

گور بود و من در آن بودم دراز

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۹ ب.ظ

دیده ام در یک شب تاریک راز

گور بود و من در آن بودم دراز

فرق بسیاری میان من و من

مثل فرق بانماز و بی نماز

بندگی میکردم از روی ریا

بوده ام از ذلّت خود سرفراز

هر بدی را مرتکب در خلوتم

باطنی مسموم ، ظاهر سروناز

هرچه گفتم هرچه کردم با نظر

از حقیقت دور ، در بند مجاز

چون اسیری که شدم گُم در خودم

کفر و ایمان کار و کسبم ، یک نیاز

یک تصادف روشنی شد در دلم

عبرتی آورد با خود کارساز

بندگی از سر گرفتم ، بنده ام

میکنم از نفس و شیطان احتراز

باقیش را من نمیدانم دگر

راهی هستم در نشیب و در فراز

صبر فی لله برگزیدم ، ترک خویش

هستم از عالم و آدم بی نیاز

هر اسیری در خودش گُم میشود

گُم شدم پیدا نمودم خویش باز

صبر بالله صبر عبد پایدار

جستجویش میکنم از دیرباز

مزد هرکس در ازای کار اوست

سعی بی مزد است سخت و جانگداز .

.

ای خدا ای خالق عشق و شعور

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۸ ب.ظ

ای خدا ، ای خالق عشق و شعور

ای خداوند گرامی ای غفور

کن کمک تا آنکه برداریم ما 

گام دوّم را قوی تر ، با غرور

کشور ایران کند با اقتدار

از گذرگاه خطرناکش عبور

با تعمّق کرده دشمن را فلج

حق شود حاکم در اجرای امور

حال و روز تک تک مردم شود

پر زشادیهای همراه سُرور

صبر آنها میوه ی خود را دهد

صلح و خوبیِ فراوان، با وفور

روبروی ظلم و جور شرق و غرب

گشته دولتهای اسلامی جسور

یک نگاه تازه حاکم تا از آن

رهبران مسلمین گشته فکور

از تشرهای شیاطین واهمه

گردد از کلّ مسلمانان به دور

ضربه کاری خورد دشمن ز ما

بوده در راه هدف ملّت صبور

دشمن مستکبر و منفور ما

رفته با امیال شیطانی به گور

فصل اطمینان خاطر آمده

چای چالش خانه گردد غرق نور

بستر عالم شود آماده تا ،

حضرت صاحب بفرماید ظهور ،

،

لذّت دریا شدن

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۶ ب.ظ

قطره به دریا رسید ، لذّت دریا شدن

موج و خطر ، اسکله، همدم آنها شدن

کشتی و یک ناخدا ، دیدن لطف خدا

ساحل و آرامشش، سجده سراپا شدن

فاسد شدند گروهی از حاکمان

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۷:۲۵ ب.ظ

باران توطئه ها بر ثمر نشست

در کُنجِ فقر پدر با پسر نشست

فاسد شدند گروهی از حاکمان

زخم زبان مدّعیان هم به بر نشست

 

مدیون تک تکِ افراد  میهنند

خوردند و رفته بدامان دشمنند

بدنام و مفتضح و خرابی همیشگی

آوارگان غربت و همخواب ماتمند

 

چپ یا که راست یکی بوده در نظر

دزدیده اندو فراهم شد این خطر

شاید که چشمه شود بسته با دو بیل

سیلاب را نبود چاره ای دگر

 

میگویم از غم مردم که عالی اند

در وقت جشن و عزا مثل قالی اند

هرکس که آمده پا روی شانه هاست

همواره دست دو وَ احتمالی اند

 

میگویم اینکه وطن جای پاکی است

ذاتِ گوهر هنرِ تابناکی است

مادر عزیز همه نور چشم ماست

مام وطن اسیر غم شرمناکی است

 

میگیرد عاقبت یقه ی دزد را شهید

کشور فراز و فرودی زیاد دید

در گوشه گوشه ی این خاک داده اند

با خون بمردم خود شاهدان نوید

اشعار احمدیزدانی

در این وبلاگ اشعار گاهاً خام و بازنگری نشده که ممکن است دارای عیوبی هم باشند از شاعر معاصر احمدیزدانی با تخلّص کوتوال در دسترس علاقمندان شعرو ادب فارسی قرار دارد

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی