اشعار احمدیزدانی

اشعار ذخیره و بازنگری نشده احمد یزدانی

جستجو

يكشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۹:۱۶ ب.ظ

رسیدی ، دیر شد رفتم ز کویت

برو با هرکسی آید بسویت

برایم مرده ای در زیر خاکی

نخواهم کرد دیگر جستجویت

فرار کرونا

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۹ ب.ظ

آمد کرونا ز سوی شیطان

تا حمله کند به جمع خوبان

وقتی که تمیزی وطن دید

ترسید و فرار کرد از ایران

#کوتوال_خندان

🤪💐❤️👌🕷🤪

تعقیب کرونا

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۷ ب.ظ

آمد کرونا به قصد تخریب

ما بوده جلو و او به تعقیب

برگشته و حمله کرده او را

چاقو زده خورده مثل یک سیب

🤪#کوتوال_خندان

عقل اگر بود

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۶ ب.ظ

عقل اگر بود وطن را غم بن بست نبود

کرونائی که برایش بکند مست نبود

عقل اگر بود همه باهم و همدل بودیم

این مرض مثل شفا یکدل و یکدست نبود

عقل اگر بود نمی رفت کسی در جاده

شخص ویروس چنین غرّه و بدمست نبود

عقل اگر بود جهان وحدت ما را میدید

یک تردّد که خطر دارد و بد هست نبود

عقل اگر بود نبودیم سوار کشتی

و به غرقش هنر و بی هنر همدست نبود

عقل اگر بود یکی بوده همه چون یک مشت

جراتی تا که بماها بزند دست نبود

عقل اگر بود نمی خواند رجز یک ویروس

خوره روح و روان بیشرف و پست نبود

بازهم شکر خدا ، جای تشکّر باقیست

وضع ما بدتر از اینی که کنون هست نبود !

#کوتوال_خندان

سردار سفرکرده

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۵ ب.ظ

سردار سفر کرده که آن دنیا هست

همدم و رفیق حضرت مولا هست

دلواپس حال و روز مردم باشد

با اذن خدا چو ابر باران زا هست .

مرفّهین بی درد

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۴ ب.ظ

مردم همه در هجوم یک درد

باهم شده زن و کودک و مرد

چون لکّه ی ننک روزگارند

این قوم مرفّهین بی درد  .

گناه بیگناهی

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۳ ب.ظ

در دل تاریک شب برق نگاهی نیز هست

آسمان را در سیاهی رقص ماهی نیز هست

یوسف از عمق مرارت ها عزیز مصر شد

استجابت در دعا از بی پناهی نیز هست

تاج عزّت بر سرش دارد زلیخا وقت مرگ

با گنهکاران گناه بیگناهی نیز هست

آنهمه دلدادگی ها و سرانجامش وصال

عاشقان را گرمیِ پشت و پناهی نیز هست

گرچه گاهی بی وفائی می‌شود آزار دل

حضرتِ عبّاسِ همچون قرصِ ماهی نیز هست

آهِ مظلومان عالم آتشی سوزنده است

شعله در هرخرمنی با سوزِ آهی نیز هست

دل به امّید وصال دوست بستیم و خوشیم

با ولیّ عصرمان مرگِ تباهی نیز هست.

#احمد_یزدانی

کرونا ویروس

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۲ ب.ظ

خیال شهر ناراحت ، گذرها سرد و مسدود است

اجاق سینه پر آتش و خانه مملو از دود است

زبان نیشدار دشمنان در چندشش غرق است

سخن گفتن به پچ پچ گفتگوها بغض آلود است

نگاه شهر غرق بیکسی ، کس ها گرفتارند

بجز غم مردم از حسرت سرشکی را نمی بارند

خبر آبستن ترساندن است و دیرها زود است

غم چشم عزیزان بر عزیزان دردآلود است

زمان مرگ و میر دسته جمعی زنده شد از نو

همه ترسیده مخفی کرده او از من و من از تو

پرستاران و دکترها به استقبال مرگ خود

نگاه خانواده بر عزیزانش غم آلود است

سخن ها از سر یأس است و استیصال ودلسردی

رواج ناامیدی خنجری بر قامت مردی

هدف نابودی فریاد عزّتمندی مردم

کرونا در رجز خوانی و مهمانی که مطرود است

نرفت از یاد ملّت جنگ دوّم مرگ و بیماری

نگاه انگلستان و خیانت‌های تکراری

همه پشت همیم و شادی و غمهای ما باهم

یکی هستیم و این بودن به ما از هر نظر سود است

در این هنگامه ی درد و عذاب و سختی و محنت

عیار ملّتی روشن شود در کوره ی همّت

نباشد راه حلّی جز خردمندی در این بحران

فقط امّید را یارای فتح کاخ نمرود است .

#احمد_یزدانی

ای پدر

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۱۱ ب.ظ

ای پدر ، روحت قرین رحمت پروردگار

گرچه رفتی ، من یقین دارم که جان داری شما

در جهان دیگری ، چشمت بسوی این جهان

سینه ای عاشق و قلبی مهربان داری شما

خاطراتِ چشمهایت خیره میگردد به من

عالمی غم در میان چشم جان داری شما

در نگاهت من تماشا میکنم دلواپسی

خواهش آرامشم در دیدگان داری شما

خفته ای در سینه ی گورت ولی تردید نیست

با دعا نیکی برایم ارمغان داری شما

با همه کم لطفی از ما ،تو ولی با مهر خود

خواهش لطف از خداوند جهان داری شما

آفتابِ پشتِ ابری ، میرود ابر سیاه

مثل خورشیدی که نور بیکران داری شما

از خیال رنج فرزندان خود در غُصّه ای

در دلِ جنّت به سر آتشفشان داری شما

تو خدای من که بخشیدی بمن از جان خود

روحِ بخشایشگر از حق در نهان داری شما

حضرت مولا علی پشت و پناهت ای پدر

عشق او داری به سر ،گنج جهان داری شما

روز تو باشد مبارک ، روح تو آرام باد

یادِ خود در سینه ی ما جاودان داری شما.

#احمد_یزدانی

غمخوار

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۰۸ ب.ظ

منی که در قفس هستم ز دست پندارم

چگونه میشود از خود دلی بیازارم؟

اسیر چاه خیال از برادران هستم

چو یوسفم که گرفتار مکر بازارم

نبوده جز غم من همدمی که گویم راز

تمام سهم من از خلقتم شد آزارم

دلی که ساده تر از آینه به جانم بود

شکسته اند و مرا گفته اند گنهکارم

بهار عمر خودم را ندیده ام هرگز

بهار من شده زندان حسّ و افکارم

شکایتم به کجا برده با که گویم باز

منی که غیرِ غمِ هرگز نبوده غمخوارم .

#احمد_یزدانی

اشعار احمدیزدانی

در این وبلاگ اشعار گاهاً خام و بازنگری نشده که ممکن است دارای عیوبی هم باشند از شاعر معاصر احمدیزدانی با تخلّص کوتوال در دسترس علاقمندان شعرو ادب فارسی قرار دارد

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی