زندانی سرزمین رویای خودم
دیوانه زنجیری پروای خودم
بودن شده منتظر به نابودن من
مخفی شده در حصار دنیای خودم
در این دوران که پررویان به میدان جستجوی نام میدارند
خموش و بیصدا بوده نجیبان و زبان در کام میدارند
کسانی که ز نسلی پاک از ایرانیان هستند میدانند
جواب ابلهان خاموشی و با عشق دل را رام می دارند .
ساغری نیست برایم دیگر
بسکه با پیک زدم پیک دگر
خوش خبر وعده نده ، کافی نیست
عملی کن یکی از صد ، دلبر
راه وصول خیر و خوبی در نماز افتاد
خالق به این واجب پیام روشنش را داد
اهل نماز ایمن ز هر زشتی و بیدادند
با ترک واجب می شود دنیای شیطان شاد .
وقتی که رنگ دلبری گیرد نیاز ما
وقتی ستون دین ما باشد نماز ما
با عطر گل وقتی که از سجّاده برخیزیم،
زیبا شود هستی ز لطف بی نیاز ما .
وقتی نمازت شد تورا راهی برای حق
هر سجده ات همچون گذرگاهی برای حق
وقتی خدا باشد میان رود جان جاری،
هر رکعتت باشد نظرگاهی برای حق .
وقتی بگوئی راز دل را در نماز خود ،
وقتی بگوئی با خدا از سوز و ساز خود،
درهای رحمت روبرویت باز می گردد
حاجت روا گردی ز لطف بی نیاز خود .
کلاغ آمد ، دوباره فصل پائیز
بهار عاشقی های دل انگیز
صدای دسته های زاغ قاصد،
زمین با روح پژمردن گلاویز .
.
سلام ای فصل رنگارنگ پائیز
سلام ای قاصد عشق شرر خیز
سلام ای چیره دست شور پرور
که از غم بوده هر روز تو لبریز
سلام ای برگهای قرمز و زرد
سلام ای خشّ و خش های پر ازدرد
درود ای سرخ گون زرد آسا
که پیچ و تاب تو افسانه انگیز
سلام ای ابرهای پاره پاره
پیام اشک و لبخندی دوباره
سلام ای دسته های زاغ غمگین
کلاغ پیر و فریادی غم انگیز
سلام ای انتظار عاشقانه
بهار دل سپردن بی بهانه
سلام ای قاصد فصل زمستان
دلم با درد پژمردن گلاویز .
پائیز و صدای ساز ما غمگین است
هرحوصله در حصاریک پرچین است
در روی زمین جنگ جهانی برپاست
شلّیک مرض مداوم و سنگین است .