آسمان شاهد ، زمین شاهد ، خدایا گـــــوش دار
آی آقائـــی که پســتـــی داری و میـــــزی وکـار
مردمـــان یا همــوطـــن هستند یا هـــم نــوع تو
سخـــت درگیـــــرند در تغییـــر وضــــعِ روزگار
بیست و پنـــج قـــرن حاکمیّت با نظامِ زورو زر
دادن تغییر آن سخت اســـت و رنجـــش بیشمار
کار پایان یافــــت اکنـــون وقــتِ تثبیت و تلاش
بهتــــر آن باشــــد که همراهی کنیم و کارو کار
تا زمــــانـــی که به پشت میـــــز داری اقتــــدار
فــــرصتــی داری برای کار ،کـــــم کن از شعار
اهــــل دل گفتنــد مدیریّت ضعیف و خسته است
دوربـــاد از ســـــاحتِ فــــــرزانگانِ ایــن دیــار
آدم شــایستــــه و لایق ، مـــــدیرِ حـــق مــــدار
گــرچه بسیار است ، کافی نیست در این کارزار
خوب برایت نکته ای میگویم و زحمت کم است
وای از روزی کـــه برگــــردد ورق ،پـایانِ کـار
آن زمـــــان تنهــــا خدا باید بفــــریادت رســـــد
هــــرچه منفــــی هســـت میگـردد برای تو نثار
باز عــزیزیم ، مــن و تو وَ او
جمع همه ، تشنه وَ آب و سبو
آمــــده وقتِ هنــــرِ انتخـــــاب
دست شود از همه ی خلق رو
رایِ خلایق شـــده از نو عزیز
باز به چشمـانِ همه هست سو
آمـــده اند تا بروند عـــــدّه ای
باز عبــــور از گـــذرِ گفتگــــو
فصـــلِ جدیدی شـــده آغاز باز
گفته به شوخی سخنی بذله گو
رای بگیـــرندو ، خداحـــافظی
کرده دعاگـــــوئی ما ، مو بمو
وطن ، ای سروِ سبزِ بستان تو
ای گلستانِ در گلستان ، تو
مهدِ کوروش و داریوشِ بزرگ
مثلِ کوهی به جات استاده
لاله ی سرخ دشت گیتی ، تو
خاجِ بازی وَ می پرستی ، تو
مشهدو قم دوقطبِ ایمانت گوشه هایت همه امامزاده
اوّلین نقطه ی حضورِ بشر
مهدِ خیرو همیشه بد با شر
ای موحّد وَ مهد پاکی ها
هرچه خوبیست ازتو شد زاده
ای قدمگاهِ پاکِ معصومان
حافظت معجز جهان قرآن
خاکِ پاکِ امامِ هشتمِ ما
شاهِ والاتبارو شهزاده
نقطه ی اوجِ روزگارم ، تو
قلبِ من ، عشقِ من ، شعارم تو
سربلندو نجیب و زیبائی
ریشه داری تو چون بزرگزاده
وطن از رنجِ تو فغان دارم
قصدِ تحقیرِ دشمنان دارمز
بی تو دنیاست آخرِ دنیا
همه ی مردمِ تو ، دلداده
در جهانی که هست چون زندان
حکمرانی کند در آن شیطان
تو فقط مستقلّ و آزادی
بهرِ آزادگان توئی جاده
روم و یونان به زیرِ پاهایت
روس و عثمان و کشمکشهایت
جنگهایت دفاع و پیروز
رِندهایت برایت آماده
برده ای رنجهایِ دوران را
خورده ای زخمهای شاهان را
شیطنت های انگلستان را
از تو وحشتزده ، پدرخوانده
چارسویِ تو چار دنیا هست
عالمی را به تو نظرها هست
دوربادا نگاهِ بد از تو
جام دنیا وَ تو در آن باده
یک جهان است و دشمنی باتو
جمعشان جمع در بدی با تو
خالق است آنکه حفظ می دارد اقتدارِ تو را خدا داده
پاره کردند عهدو پیمان ها
کرده برپا عجیب طوفان ها
ای تو دنیائی از وفاداری
هرکه بد کرد با تو ، افتاده
جمع هستند دشمنان باهم
فتنه ها کرده اند بدان باهم
غافل از وحدتت ، نمی دانند
خون دهند مردمت به تو ساده
احمدیزدانی
کوتوالkootevall
پدر عرض ادب دارم حضورت
ببوسم صورت از چشم دورت
من اکنون با برادرها و خواهر
بهمراه عموهایم و مادر
میان باغِ تو مشغولِ کارم
بفکر جبهه ها و کارزارم
دلم باتوست ای جانِ پدرجان
تمام خانواده فکر ایران
بفکرِ کشورو رزمندگانیم
دعاگوی شما با دوستانیم
تو در فکر شکست دشمنان باش
چه میشد تاکه با تو بودم ، ایکاش
تمام آرزویم جبهه بودن
نشد قسمت به حق یاری نمودن
اگر سنّم برای جنگ کم بود
نرفتن بدترین دردو غمم بود
ولی درخانه هستم من بجایت
نگهداری کند ازما خدایت
شما در جبهه راحت باش و خرسند
بده دشمن به دست سیل اروند
وطن را پاک کن از دشمنانش
بده قدرت از این مردم نشانش
غمِ خانه نخور ، من مردِ خانه
بجایت حفظ خواهم کرد لانه
خبرهای شما می آید هر روز
که نزدیک است تا گردیم پیروز
خداوندا شهیدان منتظر ، تا
که پیروزی رسد رزمندگان را
شود کشور دوباره امن و آرام
بگیرد ملّت ایران در آن کام
کودکان و نوجوانان عزیز
مایه ی امّید ایران عزیز
ای امید سینه های ما ،شما
نوگلان پاک و خندانِ عزیز
کارتان است و نیازِ کشوری
سعی باید کرد جانانِ عزیز
ما پدر مادر ، شما گلهای ما
از شما زیبا گلستانِ عزیز
شاخه های یاس وسوسن،پرگُلید
چشمِ ماو مهرِ یزدانِ عزیز