وطن ای سرو سبز بستان تو
وطن ، ای سروِ سبزِ بستان تو
ای گلستانِ در گلستان ، تو
مهدِ کوروش و داریوشِ بزرگ
مثلِ کوهی به جات استاده
لاله ی سرخ دشت گیتی ، تو
خاجِ بازی وَ می پرستی ، تو
مشهدو قم دوقطبِ ایمانت گوشه هایت همه امامزاده
اوّلین نقطه ی حضورِ بشر
مهدِ خیرو همیشه بد با شر
ای موحّد وَ مهد پاکی ها
هرچه خوبیست ازتو شد زاده
ای قدمگاهِ پاکِ معصومان
حافظت معجز جهان قرآن
خاکِ پاکِ امامِ هشتمِ ما
شاهِ والاتبارو شهزاده
نقطه ی اوجِ روزگارم ، تو
قلبِ من ، عشقِ من ، شعارم تو
سربلندو نجیب و زیبائی
ریشه داری تو چون بزرگزاده
وطن از رنجِ تو فغان دارم
قصدِ تحقیرِ دشمنان دارمز
بی تو دنیاست آخرِ دنیا
همه ی مردمِ تو ، دلداده
در جهانی که هست چون زندان
حکمرانی کند در آن شیطان
تو فقط مستقلّ و آزادی
بهرِ آزادگان توئی جاده
روم و یونان به زیرِ پاهایت
روس و عثمان و کشمکشهایت
جنگهایت دفاع و پیروز
رِندهایت برایت آماده
برده ای رنجهایِ دوران را
خورده ای زخمهای شاهان را
شیطنت های انگلستان را
از تو وحشتزده ، پدرخوانده
چارسویِ تو چار دنیا هست
عالمی را به تو نظرها هست
دوربادا نگاهِ بد از تو
جام دنیا وَ تو در آن باده
یک جهان است و دشمنی باتو
جمعشان جمع در بدی با تو
خالق است آنکه حفظ می دارد اقتدارِ تو را خدا داده
پاره کردند عهدو پیمان ها
کرده برپا عجیب طوفان ها
ای تو دنیائی از وفاداری
هرکه بد کرد با تو ، افتاده
جمع هستند دشمنان باهم
فتنه ها کرده اند بدان باهم
غافل از وحدتت ، نمی دانند
خون دهند مردمت به تو ساده
احمدیزدانی
کوتوالkootevall