یک عدّه رفیق و همدم شیطانند
فاسد شده اند و پست و بی ایمانند
مردم نکنند تاسّی از این اوباش
شرمنده ز جانبازی جانبازانند .
بهتر از هرکس خبر دارم که لایق نیستم
خار راه اهل دل هستم ، شقایق نیستم
هرچه خوبی در جوانان جستجو کن ، پیر نه
میکنم مطرح حقیقت ، غرقه در نق نیستم .
شهریار است و تراشیده برلیان، بی نظیر
شهریاران سخن گفته از ایشان ؛بی نظیر
گفته است از بخششِ انگشتر مولا ی عشق
گشته خود انگشترِ اشعار دوران بی نظیر
احمد یزدانی
خون و خونریزی مرام ظالمان
هرکجا جنگ است نام ظالمان
غصب و غارت منجلاب ظالمان
برف زشتی ها و بام ظالمان
کارشان سلّاخی و کودک کشی
مرگ و بیماری پیام ظالمان
راه حل تنها عدالت هست و نیست
همرهی با انسجام ظالمان
باید انسانهای عالم با خرد ،
کرده باهم تلخ کام ظالمان
تا خداوند بزرگ و مهربان
کرده نابودی به جام ظالمان .
احمد یزدانی
مدیون خداوند گرامی هستم
از لطف عمیم او خوش و سرمستم
دارم چو توئی الهه ی خوبی ها
از رایحه ی خوش کمالت مستم
چون نعمت از سوی خدا هستی تو
خوشبخت حقیقیم به حق دلبستم
امسال که در اوج بزرگی هستی
با مهر تو درب غُصّه ها را بستم
شکرانه ی مهربانیت خورشیدم
از عمق وجود خود دعاگو هستم .
شلّیک ها از دوستان دردش بود بالا ،
ملّت چقدر مظلوم باشد؟ مقتدر ، والا
باید نشست و گریه کرد و خون دل ها خورد
خود کرده را تدبیر نبود در همه دنیا .
خالق من مرا حمایت کرد
یک فرشته به من عنایت کرد
در تمام درازی عمرم ،
بهر آسایش من همّت کرد
داده بر من نشان بزرگی را
هرچه کرد او ز روی حکمت کرد
هر کژی کردم او به ره آورد
زندگی را فضای عزّت کرد
با تصادف شکستم از پایم
با محبّت رهین رحمت کرد
همدمی را به انتهایش برد
سهم من را ز خود خجالت کرد .
ملک اجدادی ما صاحب آن بنیاد است
پهلوی شد علوی ،حقّ خلایق باد است
در دیگ طمع لشکر غارت باز است
راه حل از طرف اهل خرد امداد است .
#بنیاد_علوی #بنیاد_پهلوی
ایدوست خرابی وطن بیحد شد
حال همه از زمین ازگُل بد شد
دین رفت فنا و جای آن بیدینی
حاکم شد و سرعتش ز صد هم رد شد.
مردکی ظاهراً توانا بود
خودنمائی لباس آقا بود
دیگران کرده اند غلو از او
کرده کاری که کار خُل ها بود
بیخیال از عواقب کارش
زد به راهی که پر خطرها بود
در همه عمر خود نراند هرگز
راندنش تند و بی مهابا بود
حرکتش روبسوی نابودی
دیگران کارشان تماشا بود
رفت تا قعر درّه با سرعت
سعی او کار سخت و بیجا بود