رودی تو و من دشتم
سه شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۶:۴۸ ب.ظ
رودی تو و من دشتم
محتاج تو من هستم
وقتی تو شوی جاری
در اوج و فرادستم
کافیست شوی جاری
هر کم شده بسیاری
من منتظرت هستم
بر تشنه نمی باری؟
با یاد تو من مستم
هستی تو که من هستم
دلدار وفادارم
دستان تو و دستم
بی تو چو کویر هستم
از زندگی سیر هستم
با تو چو بهارانم
از سبزه سفیر هستم
جان می کنم ارزانی
گر قدر مرا دانی
تا لحظه ی مرگ خود
من هستم و پیمانی .