امان از دست بدخواه و حسودان
که یک خارگل از آنان هزاران
زبان در کام لب بسته هراسان
تحمل شد زمن احوال ایشان
بزرگی وندیدن بود و بخشش
به دل هرگز نگفتم بد ز آنان
تحمل بود از من سوختن هم
نبود این سوختن از عشق پنهان
درخت عشق بارآور ' تنومند
قوی گردید در امواج و طوفان
ثمر دادو به بار خویش بنشست
شده چتری بسر در بادو باران
ولی آنان ز رنج خویش مردند
به همراه غم و درد فراوان
عجب استاد تردستیست خالق
درو میگردد از هر کشته چون آن
احمدیزدانی