اگر از دل بگویم سرد و خالیست
هوای روح و جانم بی قراریست
بیا پایان بده حال بدم را
تو باشی زندگی را ماندگاریست
برای دیدن روی تو ای یار
به غربت سالها بودم گرفتار
ندیدم روی ماه نازنینت
ندیدم رنگ آرامش به یک بار
شب و روزم عجین با میگساری
و لایعقل بفکرت بوده هربار
اسیر روزگاران بوده از تو
نبود م راحتی در خواب و بیدار
شد هر تاری ز گیسویت برایم
طنابی که کشاندم تا سرِ دار
در آن غوغای عقل و عشق، آخر
حقیقت روبرویم شد پدیدار
رسیدم من به عشق خود سرانجام
شدم عاشق به روی عشق این بار
عطرغدیرآمده، عید امامت بُوَد
عرض ادب برولی ،غرق فتاوا غدیر
شیعه زجان شادمان روز ولایت عزیز
شاخه طوبا غدیر،مبدأ و مأوا غدیر
خصلت والای حق بخشش بی منّت است
داده به دنیا نشان،روح عطایا غدیر
هست یقین ریشۀمحض به تصمیم حق
آورد اقرار را ،همره احصا غدیر
اصل و اساس خردازسرِاحسان وخیر
مانده به ما ازغدیر،مامن جانها غدیر
حق همه ازحق بود،نیکی مطلق بود
مظهر حق مرتضی، عرصه ایفا غدیر
حضرت مولای ما،در پی فرصت نبود
امر شد از ذات حق،امر ز بالا غدیر
زاویه زد نفس در عرصه گه مصلحت
تا که پذیرفته شد منطق والا غدیر .
از نِیـستان باز آوازی رسید
از دل نی سوز با سازی رسید
گفت مستان همره هم میشوند
دشمنی را زیر پاها می بَرَند
با نگاهی سوی اطراف خودم
از نبود عاشقی رنجیده ام
آنکه با شب بود دائم روبرو
دیرباور شد به امر گفتگو
من همانم دیرباور ، سختِ سخت
بُعدِ فرصت سوزی از من بست دست
هرچه می بینم فقط یک ناظرم
نیستم ، امّا به لفظی حاضرم
بازی تازه و فصلی تازه است
درد دل بسیار و بی اندازه است
روح و جان در جستجوی وحدت است
دست خالق همره جمعیّت است .
چنان گل ساده ای تا بی نهایت
خردمندی ، بزرگ و با کفایت
چو ساحل امن و چون دریا عمیقی
بُوَد هر اهل عشقی مبتلایت
گوهر هستی تو را پیرایه ای نیست
هنر کم می نمایاند برایت
تفکّر در حریمت مانده مسکوت
اصالت مانده در اصل و بهایت
چنان باغ انار مُلک اجداد
پر از میوه وجود با صفایت
در این دوران سخت بی وفائی ،
کند حفظ از بد دوران خدایت .
شکست از غمت استخوانم ، رفیقم
خراشیده ای با غم خود روانم ، رفیقم
تحمّل کن این ظلمت رفتنی را
منم با تو با روح و جانم ، رفیقم
نه رفیق نیمه راهیم و نه یاری حقّه باز
گفته ایم هستیم و تا آخر همان را گفته باز
خون بسیاری فدا شد بهرِ استقلالمان
ما توکّل بر خدا دارم و عشق ما نماز .
نه رفیق نیمه راهیم و نه یاری حقّه باز
گفته ایم هستیم و تا آخر همان را گفته باز
خون بسیاری فدا شد بهرِ استقلالمان
ما توکّل بر خدا دارم و عشق ما نماز .
میشویم آخر قوی تر از تو امریکا ، ببین
میزنیمت بر زمین گرم با علم و یقین
آمدی خاورمیانه شر به پا کردی فقط
بودی و هستی تو بدعهد و ادا ،ننگ زمین
خلف حضرت زهرائی و از خوبانی
در غدیر خم تاریخ جهان پیمانی
نور خورشیدی و بر شاه و گدا می تابی
قاصد خوبی و خیر از طرف جانانی
مهربان تر ز پدر مثل برادر یاری
سربلندتر ز قلل ، صخره کوهستانی
سخنانت همه با منطق قرآن زیبا
سیّد و سرور و سردار خداجویانی