جنگ زشت و خانمانسوز است خدایا دور کن
چشم بیرحم تجاوز را ز عدلت کور کن
در دفاع از ساحت پاک وطن مظلوم را
یاریش فرما و بد با اهل ظلم و زور کن .
مسلمانی اگر این است خدایا
شما با لطف خود کافر بفرما
به زیر آتش سنگین فلسطین
گروهی کرده اند سازش در آنجا
دفاعی محکم و جانانه دیدند
شنیدند کودکان در خون تپیدند
خیالی در هوای انتقامند
دعائی کرده فریادی کشیدند
مداوم در خیال عشق و حالند
بفکر تفریح و سکس و قمارند
سپر کرده بقیّه سینه ها را
ولی آنها اسیر انفعالند
تجاوز در فلسطین بوده خسته
غرور غاصبان درهم شکسته
اگر ظالم ببیند وحدت از حق
شود از ظلم او پرونده بسته .
خون گریه باید کرد از کودک کشی ها
از سوی اسرائیل این افعی هفت سر
باید نشست و غُصّه خورد و اشک بارید
از اژدهای غاصبِ پست و ستمگر
هرکس که ظالم هست یار صهیونیست است
خنجر زده از پشت بر حق بار دیگر
شد غزّه ویران از جنایتهای غاصب
شیطان و اسرائیل هم را بوده یاور
شورای امنیّت رفیق ظالمان است
بهر هدفهای ستمگر بوده معبر
همواره ایران یار و پشتیبان مظلوم
همراهی مظلوم را دارد به باور
باید نشسته عالم اسلام با هم
تدبیر عاجل کرده بر نابودی شر .
در نیایش کرده مردم را پرستش هیچگاه
از فرومایه تقاضا یا که خواهش هیچگاه
با خداوتد جهان یکرنگ و یکرو بوده ام
با ریاکاری خدایم را ستایش هیچگاه .
نقشه ای چیدم چو کنکوری نهان
رد شده در آن رفیقی مثل جان
من زدم چندین هدف را با خرد
تا گرفتم امتحان از امتحان .
رودی تو و من دشتم
محتاج تو من هستم
وقتی تو شوی جاری
در اوج و فرادستم
کافیست شوی جاری
هر کم شده بسیاری
من منتظرت هستم
بر تشنه نمی باری؟
با یاد تو من مستم
هستی تو که من هستم
دلدار وفادارم
دستان تو و دستم
بی تو چو کویر هستم
از زندگی سیر هستم
با تو چو بهارانم
از سبزه سفیر هستم
جان می کنم ارزانی
گر قدر مرا دانی
تا لحظه ی مرگ خود
من هستم و پیمانی .
پائیز به یکطرف و آبان سوئی
تبریک تولّد که گلی خوشبوئی
با بودنتان خانه ی دل نورانیست
اوجی ز مراتب شرف ، نیکوئی
امّید که باشی و بتابی صد سال
در معرفت و بزرگیت الگوئی
افسانه ی قدرت و درایت باهم
محکم تر از هر برجی و هر باروئی
در کُنه دلم عشق شما تثبیت است
تقدیم کنم از آن همه یک موئی
امّید که حاجتم روا گشته عزیز
تا کرده خدا با هدفت همسوئی .
یک عدّه رفیق و همدم شیطانند
فاسد شده اند و پست و بی ایمانند
مردم نکنند تاسّی از این اوباش
شرمنده ز جانبازی جانبازانند .
میدهی تاوان این ظلم و جنایت های خود
نیست سال شصت و هفت و آن خیانت های خود
شسته از جان دست ها را چون فلسطین شک نکن
میروی در گور غصبت با رذالت های خود .
خون و خونریزی مرام ظالمان
هرکجا جنگ است نام ظالمان
اکثر خاخام ها در منجلاب
برف زشتی ها و بام ظالمان
کارشان سلّاخی و کودک کشی
مرگ و بیماری پیام ظالمان
صهیونیست هستند دین ابزارشان
هر ترور مفهوم دام ظالمان
راه حل تنها عدالت هست و نیست
همرهی با هر کلام ظالمان
باید انسانهای عالم با خرد ،
کرده باهم تلخ کام ظالمان .