حمله ها بی صدا و بی پروا
شیمیائی و رو به ملّت ها
حمله هائی توسّط امواج
در فضای مجازی ، از بالا
با کمک از رسانه ، اینترنت
کرده آلوده چشم و دلها را
گریه دارد ، فضای اوضاعی،
که شد حاکم ز نت در این دنیا
یکطرف دانش است و لازم هست
یکطرف ریشه ی خیانت ها
همچنان تیغ دست جرّاحان
زندگی بخش و قاتل جان ها
هر دروغی که میلشان باشد
گفته شیطان صفت و بی مبنا
طمعی مستمر و ننگ آلود
رو به بنیان خانه ها ،هرجا
دشمنان در خیال خوش هستند
آخرین حربه رو شد از آنها
پنبه دانه به خواب می بینند
از جوانان هوا رود رویا
ملّت باوقار ما ایران
می زند سیلی مناسب را
گرچه از رو نمیرود دشمن
این چنین است وضع دشمن ها
واقعاً تا کجا بشر برود؟
بی مهار و لگام خود آنجا؟
عکس و آدرس اگر شود مبنا
رو شود چهره های آی پی ها
چهره ها واقعی شود ، دیگر
میشود راز فاسدان افشا
وَ بماند چو لکّه ی ننگی
هرکسی کج نهد قدم ها را
چون زمان نفوذ سرویس است
نرسد حرف حق به اجرا تا
کارگر باشد حربه ی شیطان
همه ی فتنه از نفوذی ها
کار خود را خیانت انگارم
ننویسم اگر حقیقت را .
احمد یزدانی
.
اگر وعده بمیدان پای کار است
اگر جای عمل حاکم شعار است
اگر نامحرمان دیگر امینند
اگر خونابه اشک روزگار است
اگر دارد طمع بر شیر روباه*
اگر شد کعبه ی مردم اروپا
اگر وادادگی دارد تفاخر
اگر شد بر جوانان غرب رویا
اگر در واعظان دیگر عمل نیست
اگر یکعدّه میگویند دین چیست
اگر شد مدّعی شیطان به ایران
اگر همخوابه ی کشور گرانیست
اگر شد ارثیه امر ریاست
اگر بیمار دردش رو به شدّت
اگر از در شده وارد چپاول
اگر مهمانی است از جیب ملّت
اگر تحریف میگردد وقایع
اگر محصول خرمن هاست ضایع
اگر پند خردمندان فراموش
اگر لنگ است اوضاع صنایع
اگر چشم وطن چون ابرها خیس
اگر تهدید میگردد نوامیس
اگر باند است حاکم جای قانون
اگر شادی ز سردی میزند ریس
اگر تلخست گفتن از حقایق
اگر کشتی ما گردیده قایق
اگر طفل روابط نخبگی هست
اگر نخبه نباشد شخص لایق
اگر سرقت هنر مثل هنرهاست
برای سارقان بستر مهیّاست
تمام واکنش ها از کُنش هاست
همه از انعکاس کار ماهاست.
احمد یزدانی
اِندِ بخشش توئی خدا ، اِندِ
بیخیالی ، لطافت و حالی
چشم پوشی و پرده پوشی تو ،
با مرامی و اِندِ خوشحالی
تو خداوندگار موجودات
بَدو خوب و سخنوَرو لالی
من اگر بوده جای تو خالق
مینمودم بپا چه جنجالی
چون صدا میشنیدم از یک تن
داده فرمانِ قحط و خشکسالی
آنقَدَر کُشته از بشر تا که
نزند کُرّه ی مگس بالی
همه را داده دست بدبختی
تا شود سوژه های نقّالی
گفته تنها سخن ز آزادی
در عمل قیل و قال و بدحالی
جیک اگر میزد هرکسی فوراً
داده او را به دست خلخالی
ای خدا من تو را شَوَم قربان
که نشد پشمِ همچو من قالی
باش خالق خدا تو ، من بنده
تا نبندم بساحتت خالی
جای تقدیم شعر در صفحه
نکنم هارت و پورت توخالی.
#کوتوال_خندان
می رسد صاحب ،تمام است انتظار
بیقرارِم ، بیقرارِِ بیقرار
چشمها بر رَه وَ در من روزها
شب حکایت ها جدا ،با ماجرا
منتظر شاید بیاید یارِ من
گفتگو گردد زِ ذهنِ زارِ من
شکرگویانم کنون شادو خوشم
تا رسد گوهرشناسِ سرخوشم
من که خود خود نیستم ،دیوانه ام
در رهِ طوفان بُوَد کاشانه ام
گاه در شرقِ زمین ماوا کنم
خالقِ خود را به دل آوا کنم
گهگُداری در جنوبِ باوَرَم
از دلِ گرما گوهر می آورم
قصّه ها دارم زِ غرب و باختر
پرزِ اندوهم در این پیرانه سَر
یا علی گویان روان و راهیم
گمشده در جستجویِ ساقیم
همرَهی میجویم و همداستان
تا دهم شرحِ فراقم در جهان
این جهان با اینهمه شورو شَرش
هست کوچک ،بندیم من در بَرَش
دستگیری کن مرا ،پندی بده
تلخ کامم ، جانِ من قندی بده
هرچه هست ازاوست ،من یک ذرّه ام
گمشده در خود چنان یک قطره ام
عشقِ من از طلعتِ رویِ رفیق
افتخارِ من گدائی از شفیق
داد انگشتر به من سلطانِ من
هدیه ی هردو جهان قرآنِ من
ورنه در این روزگارِ بی شکیب
نیست غیر از تلخکامیها نصیب
روح و تن دادم به قرآنِ مبین
منتظر ، بر انتظارِ خود یقین.
#احمدیزدانی
سگ و گربه دگر ضرب المثل نیست
کچل دیگر به فکر موی سر نیست
تمام فکرها مال است و ثروت
به جز ثروت ملاکی بر هنر نیست
اگر اموال داری تو بزرگی
حرامی یا حلالش در نظر نیست
اگر داری لباس نو وماشین
موفّق هستی و خاکت به سر نیست
بهشت هم عرضه میگردد به بازار
دیانت در خرید مدّ نظر نیست
در این مکّاره بازار دورنگی
دعا را در دل خالق اثر نیست
نشانی نیست از تغییر اوضاع
شب دیجور را قصد سفر نیست
برای مالداران قفل ها باز
کلیدی جز ریال بهر خطر نیست
عجوز زشتِ ثروتمند زیباست
به زیبای فقیر جز یک نظر نیست
اگر بیچاره زیبا شد ،خراب است
بجز چشم طمع چشمی دگر نیست
به وقت حرف اهل خوبی و خیر
سخن آسان ؛عمل را بار و بر نیست
#کوتوال_خندان
#بنیاد_امام_جواد_ع
@ahmadyazdany
بنام خدا
شیعیانیم و غدیرخُم اَمان
هست راز خلقت کون و مکان
مدّعامان خطبه ی پیغمبر است
خطبه ای روشن تر از آب روان
در تلاطم های سخت روزگار
با ولایت امن میماند جهان
در غدیرخم پیمبر اینچنین
گفت با جمعیّتی از پیروان
هرکه را مولای او باشم، علی
هست مولایش یقیناً ، بیگمان
راه و رسم شیعیان آزادگیست
خیر جاری هر امام پاکمان
رهبرانی یک به یک آزاده تر
گوهر خاکندو نور آسمان
یازده تن آمدندو رفته اند
غایبند آقایمان ،مولایمان
جای ایشان مستقر باشد ولی
عالِمی آگاه به اوضاع زمان
زیرِ رگبارو هجوم تهمتیم
میزنند تهمت به ما مستکبران
اختلاف ما و شیطان بزرگ
هست از روی زمین تا آسمان
اتّکا دارد به جنگ افزارها
ما به خود بر راه و بر ایمانمان
عدّه ای کم بوده اکنون شد زیاد
پیروان مذهب ما در جهان
حوزه های دین همیشه حاضرند
چون چراغی در ره جویندگان
در تمام عمر عالم ، طاغیان
بوده اند در روبروی عالِمان
این زمان هم مثل ادوار دگر
رخ به رخ هستیم با فرعونیان
چونکه اهل خدعه ها و حیله اند
رفته در جلدو لباس مُصلحان
سربزیرو محکم و مردانه ایم
در پناه حضرت صاحب زمان
تاکنون از ما کسی جنگی ندید
جز دفاع از ساحت ایمانمان
مطمئن هستیم در عصر جدید
میشوند همراه حق آزادگان
چاره دردِ زمان حاضر است
اصل تبیینِ غدیرِ شیعیان .
تقدیم به امیرحسین اسفندیار کاپیتان تیم ملی والیبال نوجوانان ایران و بهترین بازیکن دنیا
آمدی با مدال و عنوانت
کرده ای شاد قلب ایرانت
شهرو ده ،نقطه نقطه ی کشور
ای بقربانِ قدّو دستانت
خیره شد چشم عالمی برتو
بر حکومت به توپ و میدانت
غرق شادی نموده ای شهرت
خوش بود عمرو روزگانت
دور باد از تو چشم بد ، ای عشق
از تو و خیل غمگسارانت
یک تنه لشکری شدی آقا
خط شکستی بلطف یزدانت
شده خورشید عالم آرا ، تو
با کمک از خدا و یارانت
دستمریزاد پهلوان ، ایول
آفرین بر صفا و ایمانت
چشم میهن بره که بازآئی
حافظ تو خدا و قرآنت
قطعاً این قدرت از خداوند است
از خداوندِ حیّ سبحانت.
#احمد_یزدانی
#فیروزکوه #لزور #استان_تهران
@ahmadyazdany
بهتر است این زمین شود دریا
از خجالت رَوَم به قعرش ، تا
بخورد مثل یونسم ماهی
که نبینم ستم به انسان ها .
چشم خود را که میگشائی تو
قفل عالم گشاده میگردد
شادی و عشق میزند لبخند
کارِ مشکل چه ساده میگردد
همه ی جان من شود آزاد
میشوم مردِ ساحرِ خوشبخت
با نگاهِ تو بال پروازم
بار دیگر اعاده میگردد
احمدیزدانی