شلّیک ها از دوستان دردش بود بالا ،
ملّت چقدر مظلوم باشد؟ مقتدر ، والا
باید نشست و گریه کرد و خون دل ها خورد
خود کرده را تدبیر نبود در همه دنیا .
خالق من مرا حمایت کرد
یک فرشته به من عنایت کرد
در تمام درازی عمرم ،
بهر آسایش من همّت کرد
داده بر من نشان بزرگی را
هرچه کرد او ز روی حکمت کرد
هر کژی کردم او به ره آورد
زندگی را فضای عزّت کرد
با تصادف شکستم از پایم
با محبّت رهین رحمت کرد
همدمی را به انتهایش برد
سهم من را ز خود خجالت کرد .
ملک اجدادی ما صاحب آن بنیاد است
پهلوی شد علوی ،حقّ خلایق باد است
در دیگ طمع لشکر غارت باز است
راه حل از طرف اهل خرد امداد است .
#بنیاد_علوی #بنیاد_پهلوی
ایدوست خرابی وطن بیحد شد
حال همه از زمین ازگُل بد شد
دین رفت فنا و جای آن بیدینی
حاکم شد و سرعتش ز صد هم رد شد.
مردکی ظاهراً توانا بود
خودنمائی لباس آقا بود
دیگران کرده اند غلو از او
کرده کاری که کار خُل ها بود
بیخیال از عواقب کارش
زد به راهی که پر خطرها بود
در همه عمر خود نراند هرگز
راندنش تند و بی مهابا بود
حرکتش روبسوی نابودی
دیگران کارشان تماشا بود
رفت تا قعر درّه با سرعت
سعی او کار سخت و بیجا بود
امشب است آنشب که میماند بدنیا یادگاری
تیم ملّی میکند کاری برای ماندگاری
لشکری با ساز و کار خاص خود در قلب میدان
کرده با یک تک گل زیبا و عالی شاهکاری
هرچه پیش آید خوش آید ما که خوشحالیم و خندان
از خدا کرده طلب تا گشته گل ها بیشماری
باید آنجائی که میسوزد بریزد آب دشمن
میشود کاری که با گنجشک کند باز شکاری
هموطن جشن کهن فرخنده باد
لحظه هایت پر سرور و خنده شاد
مثل خورشیدی بتابی بر همه ،
جان تو در سال نو بالنده باد .
بخشیده ام خود را چو هرباره دگرباره
نفرت بگورش رفت و شد در ظلمت آواره
روئیده شد انسان دیگر زاده شد آدم
باز است راه زندگی با عشق همواره .
وقتی ببخشی دیگران را می شوی راحت
نفرت رهایت می کند شیرین شود کامت
انسان دیگر می شوی ، خورشید نورانی ،
از زندگانی می بری در نقش نو لذّت .
مخفی نموده ذات خود با چاله هایش را
پیموده ره بیغوله ها با جاده هایش را
تا قعر آتش رفت با سرعت و در غفلت
برباد داده عاقبت از بچّه هایش را .