ز دست عدّه ای درگیر شهرت
گرفتار خیانت گشته ملّت
خدایا نسل آنها را برانداز
و یا با لطف خود فرما هدایت
تلاش و سعیشان القاء ظلم است
و شانتاژ کرده مردم را بشدّت
وجود و راهشان نوکرمآبی
شده آلوده ی هرگونه نکبت
نمک خوردن ، نمکدان را شکستن
بود استیل قوم بی کفایت
شده بازیچه ی دست جواسیس
نمک پاشیده بر زخم از رذالت
ز بسکه مهربانی دیده آنها
طلبکاری شده مانند عادت
چنان دزدان پر زور زمانند
که صاحبخانه را رانده به قدرت
رفته ای خوشروبجایت مانده اشک وزاری است
بر لب مازندران تسلیّت و دلداری است
گرچه بر ایرانیان سخت است اوضاع زمان
سخت تر مرگ صدای ملهم از بیداری است
باور مرگ صدا ناباوری ، سنگین و تلخ
تلخ تر در خلوت از مرگ تو گریه زاری است
با که باید گفت از درد سکوت نغمه ات ؟
روزگار نامناسب دشمن غدّاری است
مزرعه ، دریا و جنگل دارد از تو یادگار
صوت داوودی که تا عرش الهی جاری است
تربیت کردی تو فرزندان بسیاری چو خود
هرکدامین روشنی بخش شب بیداری است
باقی است آواز تو تا زندگانی باقی است
صوت خوش گویای اوج خصلت عیّاری است
یاد و نامت ماندنی ، افسانه هایت خواندنی
باغبانی بوده ای که لذّتش گلکاری است .
#احمد_یزدانی
رفته طاعون و وبا پس کرونا هم برود
فرصت سرقتِ اصحاب جفا هم برود
روسیاهی به ذغال است و بهاران برسد
شادی از نسل پدر سوخته ها هم برود